۲ اردیبهشت ۱۳۸۹

سناریوهای تکراری،داستان های مضحک،

اولین چیزی که بعد از انتشار مطالبی راجع به اصطلاح اعترافات محمد قوچانی در ذهنم جرقه زد و یاد آور خاطراتی شد،مطلب تاریخی و سرشار از طنز کیهان مورخه 11/2/86 بود ،که با تیتری در صفحه اول به لو دادن پروژ ه ای به اسم پروژه ایجاد تشنج در دانشگاه ها و اعترافات نکرده من ،سناریویی را رقم زد ،که طی آن دانشجویان زیادی یا روانه زندان شدند و یا برای همیشه مجبور شدند عطای تحصیل را به لقای آن ببخشند.
پروژه ایجاد تشنجی که بنا بر این اعترافات ،سرکردگی اش در هلند و آمریکا بود و نقطه اتصالش من و فرزند دیک چنی،عده ای روزنامه نگار متواری که در روزنامه های زنجیره ای هم مطالب منتشره در سطح دانشگاه ها و شهر ها را تهیه میکردند که البته در این بین سری هم به منافقین و اپوزوسیون خارجی و .... هم زده بودند.بعد ها که این مطالب را خواندم و در بازجویی ها اصرار بر تایید آنها شد و البته که در این مسیر فشار های زیادی را متحمل شدم،احساس کردم که شاید در اصل چنین مطالبی وجود خارجی ندارد و اگر هم دارد شاید در قسمت طنز این روزنامه منتشر شده باشد.نکته جالب برایم پیگیری این خضعبلات و اصرار بر تایید توسط بازجوها بود ،آنچه تصور من در آن زمان بر آن شکل گرفته بود اینکه ارزش این مطالب حیاتی شده و دوستان امنیتی برای حفظ آبروی نداشته کیهانیان تمامی هم و غم خود را به کار بسته اند ،تا به هر وسیله ای این مطالب را به اثبات رسانده و البته که تنها اثبات بر مدعاهای خود را اعترافات قرار دهند.سه ایراد اساسی در کارشان موجود بود.
اول آنکه قبل از گرفتن هر اعترافی ،مطالبی را در روزنامه های همسو منتشر کرده بودند که هیچگونه سندیتی نداشت.بعد آنکه ،در سلسه جلسات بازجویی این اعترافات خود ساخته را در مقابلم قرار میدادند و اصرار بر تایید میکردند و در آخر و مهمتر از همه اینکه دروغی را بدون ذره ای واقعیت خارجی مبنای کل اعمال خود کرده بودند.
به هر صورت زمانی که آزاد شدم ،دریافتم ،آن اتفاقاتی که نباید می افتاده ،افتاده است و دوستان زیادی در زندان به سر میبرند و نقطه تاسف بار آنجا بود که کلید کلیه بازداشت ها را همان هجویات روزنامه کیهان زده بود،بعدها هر قدر فریاد زدم که اینها از من نیست افاقه ای در کار دوستان نکرد و گویا سرنوشتی که توسط نیروهای کیهانی برایشان مقدر شده بود، مبدل به واقعیت شد.
جالب آنجا بود که در دادگاه های که برایم برگزار شد ،مبنای اتهام همان بود و در همان راستا صدور حکمی سنگین.تنها راه برون رفت از این جریان را آن یافتم که با تنظیم لایحه دفاع برای دادگاه تجدید نظر عنوان کنم که اگر کلامی مستندات چه به صورت نوشته چه صوت و چه تصویر در این رابطه موجود است آن را ارائه داده تا من کل اتهامات را بپذیرم که هیچگونه مدرکی به جز اعترافاتی که میگویید دال بر این موضوع موجود نیست.........و من حتی اینبار چیزی از آن شرایط غیر انسانی که بر من در بند 209 گذشته بیان نمیکنم و صرفا همین یک درخواست را از شما دارم.
که خوشبختانه یا متاسفانه مدرکی بر من ارائه نشد و دادگه مجبوربه تبرئه شد البته با مقداری جریمه نقدی که معادل با ایام بازداشت طولانی مدت بود تا من چیزی برای طلبکار بودن نداشته باشم.خوشبختانه را از آن رو گفتم که جایی برای تردید در حرف های من نماند و من تبرئه شدم.و متاسفانه از آنجا که چرا سیستم قضایی هیچگاه با متخلفین که باعث مشوش شدن اذهان عمومی شده بودند برخوردی ننمود، تا شائبه ذره ای بی طرفی سیستم قضایی برای من کاملا منتفی شود و البته که در ادامه پرونده ی دانشجویان که بازداشت شده بودند و به صورت زنجیر وار به این اعترافات خیالی مرتبط بودند ،مبنا همان دروغ ابتدایی قرار گرفته بود تا محاکمه و سالها در زندان بمانند.
این بار گویا کیهان نشینان به صبح صادق و یا الثارت رفته اند و داستان جدید محمد قوچانی است که حتی پاسپورت ندارد برای آموزش انقلاب مخملین به کشورهای حوزه خلیج فارس سفر کند،اینبار بجای پروژه تشنج پی ریزی شده توسط امریکا و هلند ،نوع و مکان پی ریزی به انقلاب مخملین و بریتانیا تبدیل شده.
اینبار نیز کلیت داستان همان است و هدف داستان همان به گردن دشمنان مجازی انداختن برای پوشش ضعف های خود و داستان باز هم تکراری است با این تفاوت که هر بار مضحک تر و غیر قابل باورتر.
و البته اینبار نیز معلوم نیست که تنها مدارکی که همان اعترافاتند ،وجود خارجی داشته باشند یا نه!؟ و اگر هم داشته باشند،تحت چه شرایطی بوده اند؟
من میدانم قوچانی و باقی دوستانی که در اندرونی وزارت های ترس گرفتارند چه میکشند.
به امید آزادی همگی این دوستان در سلامت روحی و جسمانی که در تصورم شاید خیالی بیش نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر