۲ اردیبهشت ۱۳۸۹

پیدای پنهان انتخابات.

در حالی به انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری نزدیک میشویم که جامعه ایرانی روزهای خوشی را سپری نمیکند و هر روز با مشکلی جدیدتر دست و پنجه نرم میکند و اما نگرانی های در پس این انتخابات یکی از مهمترین دل مشغولی های مردم و علی الخصوص نیروهای سیاسی است .انتخاباتی که هر چند از دید برخی از ناظران سرپوش بر بسیاری از ناکارمدی های گذشته و عقب ماندگی های همیشگی است . البته این بار به گفته بسیاری سرنوشت این انتخابات بسیار حیاتی است و حتی آن را به دوئل مرگ و حیات ملی تشبیه و حال از منظر عده ای این حیات باقی ماندن احمدی نژاد در پست ریاست جمهوری و عده ای کنار رفتن وی را ضامن این حیات ملی می دانند.اما فارغ از بحث در مورد این مساله که کدام به صلاحتر است و اینکه چه کسانی منجی این حیات ملی شکست خورده است،قصد نگارنده نگرش به نگرانی هایی کلی است که در انتخابات آینده پیش رو داریم و چالش هایی مد نظر است که ذهن هر فرد را قبل از تفکر به گزینه منجی به خود مشغول میسازد.البته نگارنده بر خلاف آنچه برخی آنرا سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت ملی می دانند مطالب مذکور را واقعیاتی ملموس برای هر شهروند ایرانی بی طرف ،پرسشگر،منصف و فارغ از وابستگی به مطامع خاص عنوان میکند.
در هر حال چشم همه ایرانیان و شاید دنیا به این انتخابات دوخته شده است و ابهامات زیادی در این انتخابات و نحوه برگزاری مطرح می باشد که سعی میشود با جمع بندی کلی تمامی این مسائل پوشش داده شده و سوالات و ابهامات مطرح شود.
1-انتخابات در ایران، نسخه مدرن یا هم اندیشی بزرگان؟:
همواره مهمترین دغدغه ای که در انتخابات مطرح میباشد،طرح جامعه ای دموکراتیک است که در آن همه نظرات و تفکرات اجازه عرض اندام داشته و میتوانند بنا به توانایی ها و نوع اندیشه ها و تفکرات خود جذب آرا بنمایند و این امکان برایشان مهیا شده و البته این موضوع محتاج به یک فرهنگ غنی دموکراسی است ،آنچنانکه در کشورهای پیشرو در دموکراسی میبینیم ،احزاب قرت های اصلی در انتخابات ها بوده و باعث وزن دادن به آرا میشوند و دقیقا مشخص میشود که کاندیدا از چه حزب پا به عرصه انتخابات گذاشته و خط مرزهای آن حزب برای اداره و مدیریت کشور چیست؟ و البته فرد معرفی شده از طرف حزب متبوعش،میتواند از مدت ها قبل به طرح برنامه های خود پرداخته ولی متاسفانه در ایران به دلیل نبود احزابی قوی چنین امری میسر نبوده و عملا میبینیم تا 2 ماه مانده به انتخابات هنوز سر در گمی در ورود کاندیداها به عرصه انتخابات وجود وجود دارد و عملا راه کوتاهی برای آنکه کاندیداها بخواهند طرح برنامه ای نمایند و مسیری مشخص کنند باقی می ماند.در نهایت هم میبینیم مردم از سر ناچاری و عدم شناخت کافی از کاندیدای منجی، انتخابی میکنند که امکان پشیمانی نیز زیاد است.اگر به دو انتخاب اخیر ریاست جمهوری یعنی سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که کاندیداهای منتخب عملا از نظر عامه جامعه نیروهایی ناشناخته بوده و بر اساس یک سری فضادهی های خاص در برهه ای کوتاه منتخب مردم بوده اند.نمونه اش را همانطور که ذکر شد میتوان انتخاب سید محمد خاتمی در سال 76 و محمود احمدی نژاد در سال 84 دانست.همانطور که برخی از سران جریان به اصطلاح اصلاح طلب عنوان کردند در سال 76،هدف از مطرح کردن نام سید محمد خاتمی و جریانی به نام اصلاحات صرفا مطرح کردن عنوان اصلاحات و ابراز برخی خواسته ها بود، که با اقبالی چشمگیر از طرف مردم روبرو شد و عملا زمانی که سید محمد خاتمی با 20 میلیون رای پیروز این انتخابات شد وخود این افراد هم شوک زده شدند و در عین ناباوری سید محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد.اما این اقبال عمومی نسبت به طرحی موسوم به اصلاحات زمانی خود را شکست خورده دید که در سال 84 در مقابل شخصی ناشناخته با شعار پول نفت بر سر سفره های مردم در مقابل کسی که خود را بنیانگذار اصلی طرح موسوم به اصلاحات می نامد و البته که در منظر عمومی کارنامه مناسبی تا پیش از آن در ذهن مردم نداشت به پیروزی دست یافت(در مورد کم و کیف این انتخابات همچنان ابهامات زیادی مطرح است) و سکان مدیریت کشور را در دست گرفت،آنچنان که اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان در عرصه های مختلف به شکست های پیاپی و ناکارمدی های این منجی جدید اذعان کامل داشتند.
اما همه این موارد را میتوان از معایب اصلی نبود احزاب و جامعه دموکراتیک دانست به نحوی که باید گفت حاکمیت دموکراتیک آنگونه نیست که هر شخصی با هر شعاری که خواست بتواند وارد عرصه انتخابات شده و عملا ضمانت اجرایی این شعارها را نداشته باشد و به صرف آنکه به هسته اصلی قدرت در کشور متصل بوده توانایی آن را داشته باشد که به عنوان کاندیدا خود را مطرح کند و یا آنکه اگر آنچنان که باید به هسته اصلی قدرت متصل نباشد توانایی اجرای آن را نداشته باشد.
1-1در نظر گرفتن نقش حداقلی برای رای دهنده ها:
شاید این نقش حداقلی از آنجا نشات میگیرد که مردم در انتخابات ها صرفا نقش مشروعیت دهنده داشته و بیشتر از آن نیز نقشی برایشان تعریف نشده است و اگر هم در سال 76 میبینیم که شعارها در مقابل خواست کلی هسته اصلی قدرت پیروز میشود به دلیل اقبال عمومی فراوان به شعارها و آرای بسیار بالاست و عملا عوامل پشت پرده در انتخابات سال 76 چاره ای جز تسلیم نداشته است .
در ایران همواره چند طیف کاملا نامترادف از نظر رای دهندگان موجود است که اول طیفی است که در هر انتخابات و در هر شرایطی بدون هیچگونه پیش فرض در انتخابات ها شرکت میکنند و فرقی نمیکند که این انتخابات چه انتخاباتی است و در چه زمانی برگزار میشود،همانطور که مثلا این افراد در انتخابات های دوران شاهنشاهی حضور فعال داشته و پس از آن نیز در انتخابات های جمهوری اسلامی حضوری فعال دارند و البته که این افراد حافظه تاریخی بسیار ضعیفی داشته و بسیار زود اتفاقات تاریخی را به دست فراموشی میسپارند و با شعارهای عامه پسند میتوان آرا این دسته را به راحتی بدست آورد و البته در مباحثی که در ادامه این مقاله خواهد آمد عنوان میشود که چگونه این افراد با تک رسانه صدا و سیما یا همان رسانه ملی چگونه تحت تاثیر قرار میگیرند، به این دسته از رای دهندگان،رای دهندگان سنتی گفته میشود و قشر وسیعی که تقریبا 30 تا 35 درصد جامعه را تشکیل میدهد شامل میشوند.اما دسته دوم رای دهندگان تشکیلاتی یا عده ای از تکامل یافتگان دسته اول هستند که آنها هم در مبحثی مفصل در ادامه آورده خواهند شد و نزدیک به 15 تا 20 درصد جامعه ایرانی را تشکیل میدهند.اما دسته آخر،طیفی از رای دهندگان هستند که با توجه به شرایط فعلی اصولا به ندرت در انتخابات ها شرکت میکنند و اگر بنا به شرکت در انتخاباتی را داشته باشند باید به حداقل خواست های این قشر توجه شود .البته بعد از انقلاب به جز در انتخابات آری و نه جمهوری اسلامی و انتخابات اول ریاست جمهوری تنها در دو انتخابات ریاست جمهوری 76 و 80 و همچنین انتخابات مجلس 78 حضور این قشر کاملا ملموس بوده است و بنا به دید کلی این قشر از واجدین شرایط در سطح نسبتا بالاتری از نظر بینش سیاسی و اقتصادی و ... نسبت به دیگر اقشار جامعه هستند.اما آنچنانکه در باقی انتخابات ها مشاهده میشود درصد کمتری از دسته سوم حضوری قابل ملاحضه در انتخابات ها داشته و دلیل این امر را به به بی توجهی به آرائشان می توان محتوم نمود به نحوی که یا هیچ گاه یا به ندرت به حداقل خواست هایشان توجهی نهاده نشده است.اما همواره خواست حاکمیت وارد کردن دسته سوم به هر نحو برای بالا بردن درصد شرکت کنندگان و دادن مشروعیت به خویش بوده است که به ندرت در این امر موفقیت حاصل نموده اند البته آنچنانکه انتخابات های اخیر من جمله انتخابات مجلس هشتم نشان میدهد استفاده از شیوه های گوناگون در منظر این دسته تبدیل به حنایی بی رنگ شده است و عملا این نقش حداقلی برای رای دهندگان کناره گیری این قشر عظیم جامعه ایرانی از انتخابات ها شده تا دسته اول و دوم آنچه را که خواست کلی حاکمیت میخواهد مشخص نمایند.
1-2-حذف نیروهای موثر و کارآمد در عرصه انتخابات:
حذف نیروهای کار آمد و موثر در فضای انتخابات ها عادتی است که همواره کلیت حاکمیت آن را به اثبات رسانده است.حذف این نیروها همواره در دو جبهه نیروهای سمپادی و نیروهای کارآمد مدیریتی بوده به نحوی که نیروهای کارآمد اگر که کوچکترین انتقادی به هسته قدرت داشته باشند به هیچ عنوان نباید در پست های مدیریتی اصلی قرار داشته باشند و عملا حذف و ردصلاحیت را برایشان در پی خواهد داشت و شاید یکی از دلایلی که احزاب در ایران نمیتوانند قدرتی داشته باشند همین باشد و همانطور که در بند ابتدایی اشاره شد دلیل اصلی که کاندیداها علی الخصوص کاندیداهای به اصطلاح اصلاح طلب ترجیح می دهند دیرتر به صحنه های انتخاباتی وارد شده و به ارائه برنامه های خود بپردازند همین مساله است که علاقه ندارند و یا به صلاحشان نیست که در بازی نیروهای اقتدارگرا افتاده و عملا بهانه لازم را قبل از اعلام موجودیت رسمی در دست نیروهای انحصارطلب که اکثر نهادهای فیلترینگ در دست آنهاست قرار دهند.
اما مهمتر از آن حذف نیروهای سمپادی یا همان نیروهای اصیل جامعه مدنی و دموکراتیک است که طی سالیان اخیر به هر شکل حذف شده و یا وادار به سکوت شده اند به عنوان مثال در همین انتخابات اخیر دقیقا چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری مشاهده می کنیم که موج برخوردها با فعالین مدنی علی الخصوص فعالین دانشجویی به عنوان تاثیرگذارترین قشر جامعه به نحو فزاینده ای افزایش یافته و دولتمردان فعلی با همراهی دیگر قوا در حاکمیت نمیخواهند اشتباه تاریخی خود را در خرداد 76 تکرار کنند ..البته نگارنده باز هم عنوان میکند که جریان پس از خرداد 76 را نه به دلیل رد یا تایید موفقیت دولتمردان پس از آن بلکه به عنوان جریانی که پس از آن به عنوان خواست های جامعه مدنی مطرح شده است مثال می زند.
2-عدم اطمینان از حفظ سلامت انتخابات:
مهمترین بحث در شرایط فعلی آنچنان که بیم اصلی نیروهای سیاسی است حفظ سلامت انتخابات می باشد،شاید چندین موضوع اصلی در انتخابات آتی که در بحث حفظ سلامت انتخابات مدنظر است که دولتمردان فعلی با توجه به اصول خودساخته شان ثابت کرده اند که رعایت نخواهند کرد،آنچنانکه وزیر فعلی کشورآقای صادق محصولی در اظهار نظری اعلام داشت که هنوز حجت شرعی برای تقلب در انتخابات ندارد و البته نگفت که اگر آقای مصباح این حجت شرعی را بر ایشان تمام کند پس این کار را خواهد کرد یا خیر؟، یا آقای احمد جنتی دبیر شورای نگهبان، عالی ترین مقام انتخاباتی در ایران اعلام نظری داشت که بیم آن میرود که برآندازان در انتخابات آتی پیروز شوند و باید چاره ای اندیشید و اینکه این براندازان که هستند و با چه شگردی باید جلوی ایشان را گرفت اشاره ای نکرد.اما اینکه بحث امنیت انتخابات به دو مقوله قبل و هنگام انتخابات مربوط است که در ذیل مفصلا آورده خواهد شد.
2-1-قبل از انتخابات:
موضوع قابل بررسی قبل از انتخابات امکان تبلیغات برای کاندیداهای مختلف است و اینکه کاندیداهای مختلف چگونه میتوانند در شرایط مساوی به رقابت های انتخاباتی بپردازندو آیا چنین امکانی فراهم شده است؟به صورت تیتر وار با اندکی توضیح میتوان این مشکلات را بیان نمود.
2-1-1-مدیریت رسانه ای:
متاسفانه در کشور ما به دلیل عدم وجود رسانه های صوتی و تصویری خصوصی فراگیر،امکان استفاده همه کاندیداهای موجود از امکانات تک رسانه فراگیر صدا و سیما که رسانه ای حکومتی است فراهم نبوده و عملا این امکان هم اگر فراهم است به هیچ عنوان اجازه استفاده از این رسانه به کاندیداهای غیراقتدارگرا داده نمیشود و تنها افرادی توانایی استفاده از این رسانه را دارند که به نحو مختلف به هسته اصلی قدرت نزدیکی داشته باشند و در شرایط فعلی هم آنچنان که مشاهده میشود تنها کاری که رسانه ملی انجام میدهد دفاع همه جانبه از دولت فعلی و غیر واقعی نشان دادن واقعیات است.آنچنان که به قطع یقین میتوان گفت که رسانه ملی در هیچ دوره ای به اندازه این 3 سال اخیر سعی در وارونه جلوه دادن واقعیات ننموده است،به شکلی که اکثر اقشار جامعه در موارد بسیاری به اخبار این رسانه اعتماد ندارند اما این رسانه به عنوان تک رسانه قشر رای دهنده سنتی به دلیل نبود رسانه های دیگر من جمله ماهواره و روزنامه و اینترنت و .... همچنان تاثیر گزار است..حمایت همه جانبه صدا و سیما ار لقدامات ضعیف دولت نهم و تخریب دیگر چهره های انتخاباتی جای بسی تامل در سیاست کلی این رسانه دارد.
اما در جایی که بحث انتخابات آزاد و حضور فراگیر مطرح است رسانه ملی با اینگونه حمایت های ناعادلانه ،کفه فضای انتخاباتی را به شکلی ناهمگون به سمت کاندیدایی خاص سنگین تر مینماید و در کشوری که امکان استفاده از تجهیزات ارتباطی قویتر به مانند اینترنت برای همگان میسر نیست و اگر هم فراهم باشد مساله فتح فضای اینترنتی توسط تندروها در ایران هم جای سوال دارد ،به نحوی که انحصارطلبان با استفاده از ابزار فیلترینگ راه را بر دیگر رقبا تنگ تر کرده و مثال آن را می توان به صورت آشکار فیاترینگ چند روزه سایت رسمی ستاد خاتمی برای چند روز عنوان کرد و این در حالی است که سایت های حامیان دولت فعلی که از هرگونه هتاکی و بی حرمتی پرهیزی ندارند ،با ساپرت بیشتری به فعالیت خود ادامه می دهندو به نوعی میتوان کلیه این مساله را به عنوان مدیریت اطلاعات ارسالی برای مردم تلقی نمود و به نظر میرسد ،اینگونه سوء استفاده اقتدارگرایان به نوعی بی اخلاقی و بی احترامی به شعور ملت ایران و در عین حال دخالت در روند انتخابات میباشد..
2-1-2-عدم اسپانسرینگ عادلانه کلیه کاندیداها:
در حالی که رئیس دولت نهم از همه امکانات موجود در جهت تبلیغات انتخاباتی استفاده نموده و سفرهای استانی خود را به شکل سفرهای تبلیغاتی هم در آورده است دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری حتی اجازه سخنرانی در اماکن مذهبی و دانشگاه ها را نداشته و به هر نحو از ورود ایشان به عرصه انتخاباتی جلوگیری به عمل می آید و در حالی که آقای احمدی نژاد همواره از سرمایه های ملی برای پیروزی در انتخابات آتی کمال استفاده را میبرد و حتی روزنامه هایی به مانند کیهان و ایران و .... که تماما از بیت المال تغذیه میشوند به صورت آشکار به حمایت از رئیس جمهور میپردازند را در اختیار دارد و این در حالی است که اگر دیگر کاندیداها بخواهند از منابع خصوصی در جهت تبلیغات انتخاباتی استفاده کنند مورد مواخذه قرار گرفته و چنین امری برایشان مهیا نیست، آیا بین همین کاندیدا های موجود میتوان قرار به انتخاباتی برابر و عادلانه داشت؟
نکته دیگری که در ادامه بحث به عنوان مثال میتوان مدنظر داشت،ترس ستاره های ورزشی و هنری و .... که نیروهای سیاسی نیستند و صرفا به عنوان نمادهای جامعه مد نظرند از اعلام حمایت از کاندیدایی به جز کاندیدای مورد نظر هسته قدرت است ،به شکلی که به هر نحو تحت فشار قرار گرفته و امکان حذفشان در زمینه فعالیتیشان بالا است.همانگونه که در انتخابات مجلس هشتم دیدیم زمانی که تعداد زیادی از هنرمندان از طیف خاصی از کاندیداها اعلام حمایت نمودند یا مجبور شدند در رسانه ملی به دلیل این حمایتشان از ملت عذر خواهی کنند و حمایت خود را پس بگیرند و یا آنکه حضورشان در زمینه فعالیتشان کمرنگ تر میشود و در اقدامی عجیب وزارت ارشاد چند روز بعد از این موضوع در یک قانون خود ساخته اقشار جامعه هنری را در صورت حمایت از کاندیدایی خاص تهدید میکند و جالب اینکه افرادی به مثال مسعود ده نمکی به صورت آزادانه حمایت خود را از طیف وزیر ارشاد در رسانه هایی به مانند رسانه ملی ادامه میدهد و هیچ اتفاقی هم نمی افتد.آیا این اعمال دخالت صریح در فرآیند انتخابات نیست؟
2-2-در زمان انتخابات:
شاید مهمترین تهدید انتخابات در منظر بسیاری همین مرحله باشد و جایی که احتمال دخالت در آن بسیار محتمل نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد و عملا بازخواست از آن به معنی به خطر افتادن مصالح نظام تلقی میگردد.در ذیل به صورت گذررا به برخی از این تهدید ها اشاره خواهد شد.
2-2-1-دخالت ارگان های تشکیلاتی در پروسه انتخابات:
اگر روحانیت و مساجد را یک تشکیلات فرض کنیم و آن را به مثابه ارگان های تشکیلاتی به مانند سپاه پاسداران و انصار حزب الله(شاخه زیر زمینی تندروهای انحصار طلب) بدانیم سرنوشت انتخابات در ایران را مشخصا این سه ارگان مشخص می نمایند .به عبارتی اگر آرا تشکیلاتی که مختص دو نهاد سپاه پاسداران و انصار حزب الله و همچنین روحانیت مساجد را به دلیل نفوذ در قشر رای دهنده سنتی که به دلیل باورهای مذهبی تحت تاثیرشان میباشد را جمع ببندیم متوجه مشویم که 40 تا 50 درصد آرا به صورت کاملا هدایت شده و خارج از عرف جامعه دموکراتیک در دست این دسته است،روحانیت مساجد که با طرح عواملی چون در خطر افتادن اسلام و .... در نزد بافت مذهبی جامعه ایرانی به راحتی میتوانند اکثر آرا دسته اول یا سنتی را جذب کنند و سپاه پاسداران و انصار حزب الله نیز با توجه به شرایط و مطامع خود همواره آراء خود را به شکلی کانالیزه شده به صندوق ها میریزند.
همانطور که در انتخابات قبل نیز دیدیم قشر 10 تا 15 درصدی در ایران نتیجه انتخابات را به نفع خود تمام میکنند و این مساله غیر قابل انکار است.و آنچنانکه مهدی کروبی در انتخابات قبلی ریاست جمهوری در نامه ای سرگشاده به آیت الله خامنه ای ،به دخالت صریح فرزند ایشان و نیز سپاه پاسداران اشاره نمود و پس از آن نیز سید حسن خمینی در انتخابات مجلس هشتم ،با نیروهای تندرو در سپاه پاسداران به دلیل دخالت این ارگان نظامی در انتخابات درگیر شد.و به طور قطع میتوان گفت این نیرو های تشکیلاتی به بیماری مزمنی در روند دموکراسی در ایران تبدیل شده اند که البته این اعمال از منظر آنان که ایده حکومت اسلامی یا همان آرزوی بزرگ مصباح یزدی را در سر میپرورانند ،امری کاملا توجیه شده می نماید.
همانطور که در بند های ابتدایی اشاره شد و دلایلی از عدم حضور عده کثیری از مردم عنوان شد،این مساله را نیز میتوان در کنار آن قرار داد و آن عدم اطمینان از صیانت از آراء را ، که با این ترفند اثر دهی اش را به آسانی از دست میدهد از جمله آن عوامل نام برد.
همواره در کشورهای پیشرو در دموکراسی دخالت نهادهای نظامی و تشکیلاتی به مانند سپاه و خط دهی به عناصر خدمتگزارشان امری مقبوح بوده و عملا خود نوعی دخالت غیر قانونی در روند انتخابات محسوب میشود.
2-2-2-عدم موازنه نهادهای نظارتی بر انتخابات:
همچانکه به اعتقاد بسیاری ،بودن نهادی چون شورای نگهبان سدی در برابر پیشرفت روند دموکراسی در ایران تلقی میشود ،اما با توجه به نقش بسیار پررنگ این نهاد و همکاری با وزارت کشور در برگزاری انتخابات ها ،علی الخصوص انتخابات آتی شبهات زیادی را پدید آورده است.آنچنان که در اظهار نظرهای رسمی بلند پایه ترین های این دو نهاد نظارتی و اجرایی بر انتخابات بوی دخالت و اعمال نظر در انتخابات به مشام می رسد.چنانکه دو طرف برگزارکننده هر دو از طیف اقتدارگرایان بوده و مسلما علاقه ای به پیروزی طرف مقابل در انتخابات ندارند و شاید اگر هم تخلفی در جهت تضعیف اصلاح طلبان و یا تقویت اقتدارگرایان صورت پذیرد بنا به آنچه آنرا مصالح نظام می دانند،سلامت انتخابات را برای آن فدا کنند.
مسلما نهادهای نظارتی و اجرایی در انتخابات ،تمامی تلاش خود را در جهت پیروزی اقتدارگرایان معطوف خواهند نمود و این نکته ای نیست که به راحتی بتوان از کنار آن کذشت و دو جمله اساسی ابتدای بند که توسط آقایان جنتی و محصولی ادا شده در تایید این مدعا کامل و مکفی است و نیازی به هیچ گونه تفسیر و تحلیل اضافی نخواهد داشت.
در هر حال کاندیداهای انتخاباتی اصلاح طلب که حاضر به حضور در عرصه این انتخابات شده اند باید خود را برای نبردی نابرابر در عرصه انتخابات آماده کنند و ما هم همچون گذشته نظاره گر باشیم تا بینیم در این نبرد چه تفکری پیروز خواهد شد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر